21آبان
نامه ای سرشار از عاطفه به قلم عاطفه «سمر»
بازگشت
هر روز برای مان یک شروع دوباره است با عطر خوش آشنایی از جنس عشق و نور و محبت. وقتی که پاکت های مهر و موم شده به دست مان می رسد و وقتی آن را باز می کنیم، نامه هایی که بوی مهر می دهند، فضای خانه امیدمان، خانه امیدتان و خانه فرزندان سمر را عطرآگین می کنند. این هم از همان نامه هاست که با خواندنش می توان با آن همزادپنداری کرد. قدم به قدم با آن رفت تا رسید به سرمنزل آرام مقصود.
با هم بخوانیم نامه ای با رنگ و بوی عاطفه از عاطفه «سمر»:
با سلام و عرض ادب حضور تک تک کارکنان سمر
روزهای اول که اینجا اومدم برای تشکیل پرونده حالم خیلی بد بود چون از شهرستان می آمدم وارد که شدم مددکارها با روی خوش از من خیلی پذیرایی کردن ولی من اصلا دوست نداشتم منو با اون حال و روز و قیافه ببینند. وارد سالن که شدم خانم هایی رو دیدم مثل خودم همش با هم می خندیدن و گرم صحبت کردن اون موقع همش سرم رو پایین میگرفتم که کسی منو نبینه ولی روحیه اونا رو که دیدم تلنگری خوردم گفتم من چرا مثل اینا نیستم؟ اینا چطور اینطوری خودشون رو کنترل می کنند. با این وجود من همش از خودم خجالت می کشیدم ولی موقع برگشت با خودم خیلی حرف زدم و هر جا می رفتم تعریف می کردمکه اونایی که مثل من هستند اونجا خیلی صمیمی و حال خوبی داشتند. به خودم گفتم پس فقط من نیستم که بیمارم خیلی ها مثل من هستند. چند ماهی گذشت و به من زنگ زدن و با صدایی بسیار زیبا و دلنشین منو به این مکان دعوت کردن وارد کلاس شدم اولش هر کی هر چی از من می پرسید فقط گریه می کردم خیلی تونستم جوابی بدم کم کم که با بچه ها آشنا شدم و ما رو آشنا کردن و کلی چیزها از اینجا یاد گرفتم دیگه از خودم خجالت نمی کشم با تمام سختی و گرفتاری هایی که داشتم هر طور شده اینجا می آمدم و روز به روز رو به پیش رفت می رفتم. چشم و گوشم باز شد خودم رو دارم می بینم و همین طور اطرافیانم من احساس می کنم تازه متولد شدم. گذشته تلخ خودم رو فراموش کردم همش با وجود دوستای خوب اینجا بود مربی های خوبی که با صداهای خوب خود ما رو به آرامش رسوندند. همین که تونستم گذشته تلخم رو فراموش کنم و به خودم و سلامتی خودم فکر کنم، بزرگ ترین نعمته و جا داره از اینجا از همه تشکر کنم و برای محبت هایی که به ما کردند و اینم بگم درسته از اینجا چیزهایی رو آموختم ولی دوست ندارم اینجا رو ترک کنم. اینجا رو واقعا دوست دارم از اینکه چشم و گوشم باز شد. ممنونم از محبت هاتون و همینطور سعی می کنم روز به روز بهتر و بهتر باشم.
خیلی دوستتون دارم
عاطفه
مقالات مرتبط
به همت شهرداری منطقه 3 ناحیه 5 و آقای دکتر راکی یکی از مهر...
سرانجام انتظارهای گرم تابستان به سر آمد و ششمین بازارچه خیریه سمر در آستانه گشایش قرار گرفت.
علیرغم اینکه بسیاری از جراحیهای گردن رحم در ایران و ب...
مهر، مهربان، مهربانی؛ کسی در دنیا نیست که این سه کلمه را...
بازارچه فروش غذا به نفع بیماران مبتلا به سرطان توسط موس...
یک تفریح و اردو شاد برای فرزندان سمر محقق گشت.21 نفر از فر...